سقوط هواپیما و دولت بیاطلاع؟
روزی که خود را کشت!
سید محمدرضا متقی
دانشجوی دکتری حقوق عمومی
هواپیما افتاد! بسیاریمان دوست داشتیم همزمانیش با حمله موشکی به پایگاه نظامی عینالاسد اتفاقی باشد و مثل همیشه نقص فنی علتش تشخیص داده شود. اما انگار این بار داستان فرق میکرد. شاید اگر محمد خاتمی و ماجرای قتلهای زنجیرهای و بعد هم تا حدی کوی دانشگاه را کنار بگذاریم، اولین باری بود که اشتباهی را حکومت گردن میگرفت. همیشه دیوار حاشا آنقدر بلند بود که در خصوص هر اتفاق، بیش از متن، هزاران گمانهزنی قارچوار دور آن حلقه میزدند اما هیچ کدام نه قابلیت تأیید پیدا میکردند و نه قابلیت تکذیب. حتی اگر بعد از سالیان سال، تکلیف ماجرایی مشخص میَشد، آنچنان زیر بار حوادث جدید گم شده بود که بغضی را نمیشکست.
اما گویی قرار بود سرنوشت شکل دیگری رقم خورد. زمانی که بیانیه ستاد مشترک نیروهای مسلح قرائت شد، بهتی همهمان را فرا گرفت. ناراحت شدیم، بغض کردیم، عصبانی شدیم، فریاد کشیدیم و. اما بیش از هر چیز شکه بودیم. شکه بودیم از اینکه چه اتفاقی افتاده که این بار کسی مسئولیت را پذیرفته است؟ بالاخص زمانی که این عدم مسئولیتپذیریهای تکراری، امکان واقعی بودن همه قارچهای احتمالات را زنده نگاه داشته بود.
سؤالی که همچنان مثل خوره ذهن بسیاریمان را میجود که پسِ پذیرش این فاجعه، چه چیز نشسته است؟ هر کسی هم دنبال راهی میگردد برای حل این گره. عدهای نقش دولتهای خارجی را پر رنگ میکنند و میگویند اگر امثال ترودو، نخستوزیر کانادا نبود، این راز هم برملا نمیشد. برخی اطمینان ایران از تقصیر کشورهای خارجی را تضمین این پذیرش میپندارند. برخی ایدههای جناییتری را مطرح میکنند که امکان بیان آن حتی در متون یک مجله دانشجویی ممکن نیست. در این میان اما تعداد کمی هم وجود دارند که میخواهند ناامیدانه، پی آن باشند که ثابت کنند نقش تأیرگذار دولت در پذیرش این مسئولیت پررنگ است؛ تصوری که با همه عصبانیت اقشار مختلف جامعه، مانند سایر ایدهها میتواند یکی از قارچهای دور حادثه باشد و حتی روزی کاشف به عمل آید که بویی از حقیقت دارد.
اما این ایده چرا برای اذهان عمومی چنان دور از ذهن شده است که بیان آن از جانب هر کسی بیشتر موجب تمسخر و حتی نفرت میشود؟.
پذیرش منبع
درباره این سایت